جیمین فیک زندگی پارت ۵۵#

جیمین فیک زندگی پارت ۵۵#


رفتم تو اتاقی که ات داخلش بود. کنارش روی صندلی کنار تخت نشستم . دست ات رو گرفتم که بهش سرم وصل بود.

جیمین: عزیزم چشمات رو باز کن ببین کی منتظرته.

ویو ات

با یه سنگینی روی شکمم بیدار شدم . چشمام رو باز کردم که سقف بیمارستان رو دیدم. بعدش چشم خورد به جیمین . خوابیده بود و سرش رو شکم من بود. دستم که یکم میلرزید رو بلند کردم و بردم سمت سر و موهای جیمین و نوازش میکردم که متوجه تکون خوردنش شدم.
صورت خواب‌آلودش رو از روی شکمم بلند کرد . چقدر کیوت شده بود حالت صورتش

ات: جیمین
جیمین: حالت خوبه حالت تهوع ، سرگیجه نداری؟
ات: نه حالم خوبه
جیمین: صبر کن دکتر رو صدا کردم
ات: میشه نری
جیمین: عزیزم باید دکتر و صدا کنم

جیمین رفت و با دکتر اومد

دکتر: خانم ات حالتون چطوره درد ندارید
ات: یکم شونم تیر میکشه اما حالم خوبه
دکتر: اون درد عادیه و با دارو هایی که بهتون بدیم خوب میشه . سرمتون تموم شد میتونید برید .

ات و جیمین: ممنون
ات: النا چی شد ؟...
.
.
.
امیدوارم خوشتون بیاد و حمایت کنید .
دیدگاه ها (۶)

جیمین فیک زندگی پارت ۵۶#

جیمین فیک زندگی پارت ۵۷#

جیمین فیک زندگی پارت ۵۴#

جیمین فیک زندگی پارت ۵۳#

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۳

فیک کوک دختر کوچولوی من پارت ۲۲

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط